۲۴ خرداد ۱۳۸۹

* کشیکم ... مثل همیشه شلوغ پلوغه ؛ از 1.5 که اورژانسو تحویل گرفتم یه سره اورژانس بودم تا حدودای ساعت 6 که اومدم پاویون برای رفع نیاز انسانی! که دیدم اینترنم از اورژانس زنگ زد ...
ای خداااا! من که همین الان اونجا بودم!
-جان؟
- ببخشید خانوم دکتر؛ دکتر م. (یکی از استادامون که نوبت درمانگاه بعد از ظهرش بود) گفته سریع برید درمانگاه پیشش!
گوشی رو قطع کردم و کلللی استرس که یعنی چیکارم داره! مطمئنا جایزه که نمیخواد بده، حتما یه جایی مچ گرفته!:(
نه، خوش بین باش آزاد، شاید یه case جالب دیده میخواد به تو هم آموزش بده!!
دویدم سمت درمانگاه و اونجا هم شلوغ بود و پر از مریض...
بعد از حال و احوالپرسی از خودم و همسرم! گفت میخواد یه مریض بفرسته نزد همسر جان؛ و من باید پیگیر هماهنگیاش باشم!
متشکککککرم از اینهمه آموزش!



* این استادی که این ماه باهاشم ؛ یه خانوم دکتر جدی و تا حدی هم به قول ما unstable ه... (رفتارش قابل پیش بینی نیست اصلا)؛ گاهی هم البته به سمت st elevation MI و, cardiogenic shock میره!!!
و از قضا تو سن 42 سالگی با یه استاد دانشگاه 65 ساله که بیشتر عمرشو کانادا بوده ازدواج کرده و تازه سال بالاییها میگن اینی که الان ما از اخلاقش میبینیم خیلی بهتر از مجردیشه؛ زندگی با پرفسور بهش ساخته و تازه این اخلاقشه!!!
این خانوم دکتر به طرز عجیبی علاقه به جنس مذکر داره و همش ما دخترا رو دعوا میکنه و هرچی دلش میخواد بهمون میگه:(
دیروز حرصم دراومد از رفتارش؛ تو درمانگاه جوابشو دادم ، مثل پسرا باهاش حرف زدم ؛ نتیجه خارق العاده بود: کوتاه اومد!!
همگروهیم که یه پسر خیلی خوبیه بهم گفته بود که اگه جلوش کم بیاری شیر میشه و جیغ جیغ الکی میکنه و ولی اگه محکم وایسی کاریت نداره!
واقعا هم همینطور شد...
آخیییییییش!

۱ نظر:

abji koochike گفت...

cheghaad inja avaaz shodeeeeeeeee
mobaraaakeeeeeeee
ishala barat besaze aji;)