۲۹ آذر ۱۳۸۸

در زندگی خود معجزه کنید!


هیچ مردی به خواستگاری نمیرود تا همسرش را تیره بخت کند و هیچ دختری بیشنهاد ازدواج را نمی بذیرد تا مردی را ناامید سازد ؛ اما چقدر از ازدواجها به خوشبختی می انجامد و چقدر زندگی در زیر یک سقف برای زوجها شادی و موفقیت به ارمغان می آورد؟

هم زن و هم مرد به اختیار و اشتیاق و امیدوار و با نشاط ، بیمودن راه زندگی را دست در دست هم آغاز میکنند و دلشان میخواهد همراه و همدوش یکدیگر تا بایان راه در کنار هم باشند اما در بسیاری از موارد اندکی از راه نرفته اند که تردید دلهای امیدوارشان را میلرزاند و فاصله خود را با زندگی ایده آل و شاد ذهنشان بسیار میبینند. و اگر هنوز عجولی جوانی را در کوله بشتی خود جاداده باشند ازدواج خود را اشتباهی بزرگ قلمداد میکنند و با مشاهده تفاوتهای فرد مقابل با همسری که در خیال خود برورانده اند اندوهگین میشوند؛ اگر در ابتدای راه گرد خودخواهی را از وجود خود نتکانده باشند همسر خود را متهم میکنند و ...
این تازه شروع داستان است؛ داستانی که اگر شخصیتهایش بدون آگاهی ، صبر و گذشت ، همچنان بر مرکب خودخواهی خویش بتازند، به تراژدی طلاق می انجامد و یا میدان مبارزه ای میشود به وسعت عمرشان که هم انرژی و فرصت زندگی خودشان را تباه میکند و هم فرزندانشان را درگیر؛ و حاصل این زندگی، یک دنیا نیاز اجابت نشده است و ردی از آرامش در آن دیده نمیشود.
بس بیایید آغاز شیرین زندگی را تداوم ببخشیم و اگر قصه زندگی ما هم چنین رنگی به خود گرفته با قلم تدبیر، ادامه آن را به گونه ای بنویسیم که سالها آرام و خوشبخت در کنار همسرمان زندگی کنیم و سایه ای باشیم دلبذیر و مطمئن برای فرزندانمان.
فراموش نکنیم که هیچوقت دیر نیست و زندگی ما – من و او - منحصر به فرد است یعنی مثل خودمان!
بس خودمان تصمیم بگیریم و با شناخت هرچه بیشتر خود و همسرمان و کمی هم انصاف، شالوده یک خانواده محکم را بنا نهیم که هیچ بادی آن را نلرزاند و بناهگاه نسلهای بعدی ما باشد. مطمئن باشید که کار سختی نیست.

عشق خوب است اما کافی نیست.
در عرصه زندگی اگر عشق نباشد ، هیچ نیست . اما حقیقت امر این است که در کنار عشق باید تدبیر و آگاهی هم لحظه به لحظه با ما زندگی کند ، به عبارت دیگر عشقی که در ابتدای ازدواج شکل میگیرد نیاز به دست توانای زن و مرد دارد تا بخته شود و اگر همان کودک تازه متولد شده بماند به بادی میرود و به نگاهی فراموش میشود اما اگر بزرگ شود ماندگار است و موثر.

قبل از ازدواج چشمهایتان را خوب باز کنید اما بعد از آن کمی آن را ببندید.
یکی از چیزهایی که زندگی مشترک را بویا و عاشقانه میسازد ، گذشت است. ما بارها این جمله را شنیده ایم : "گذشت کن!" اما واقعیت این است که عمل به این توصیه گاهی بسیار سخت است . مثلا وقتی یقین دارید که حق با شماست ولی تصمیم میگیرید نظر فرد مقابل را ببذیرید . این از آن مواردی است که مجاهده خوانده میشود ؛ مطمئن باشید که این گذشت زیباتر از مجادله است و مهمتر اینکه به شما ثابت میکند که این کار اثرات عمیقی بر جای گذاشته و از ثمرات آن بهره مند خواهید شد.

هنر سخن گفتن را بیاموزید.
یکی از مشکلات زن و شوهرهای تازه ازدواج کرده این است که حرف همدیگر را نمیفهمند! این ابتدای یک داستان تکراری است که آخرش هم به "او مرا درک نمیکند" منتهی میشود. یکی از موثرترین راه های حل این مشکل طرح این سوال است : "نکند من نمیتوانم سخنم را به خوبی بیان کنم؟"
ما به زمان احتیاج داریم تا زبان یکدیگر را بیدا کنیم. در این فاصله بهتر است از جر و بحث کم کنیم و به آگاهی های خود بیرامون زبان همسرمان بیفزاییم؛ مثلا قبل از اینکه راجع به موضوعی با او صحبت کنید یا نکته ای را به او متذکر شوید از خود ببرسید: "چگونه بگویم که او دلسرد و غمگین نشود؟" . جستجو کنید و از بین کلمات ، زیباترین و دلنشین ترین آنها را انتخاب کنید و هرگز به موضوعاتی که حساسیت همسرتان را برمی انگیزد مستقیم و غیرمستقیم اشاره نکنید.

تفاوتها را باور کنید.
آنچه مسلم است شما و همسرتان در دو کانون متفاوت خانوادگی بزرگ شده اید و قطعا تفاوتهایی دارید که غیر قابل اجتنابند؛ اگرچه قبل از ازدواج این تفاوتها وجود دارند اما در عرصه زندگی مشترک بیشتر خودنمایی میکنند. بس بجای نگرانی، این تفاوتها را باور کنید و نگذارید آنها شما را از هم دور کند. اگر تفاوتها را بشناسید و از آنها نترسید؟، در بسیاری از موارد میتوانند موجب تکامل شما و همسرتان شوند ؛ ضمن اینکه در طول زمان این تفاوتها رنگ خوشبختی و تفاهم میگیرند و به زیبایی زندگی کمک میکنند.

همسرتان را عاشقانه دوست بدارید اما خودتان را فراموش نکنید.
شما میخواهید سالها در کنار همسرتان زندگی کنید؛ به اندازه عمرتان! ما همگی خوب میدانیم که فقط یکبار فرصت زندگی کردن داریم؛ بس باید عاقلانه زندگی کنیم. به عبارتی دیگر نباید جانب افراط را انتخاب کنیم و دائما حقوق طرف مقابل را تامین کنیم ، بلکه باید حقوق خود را نیز مطالبه کنیم؛ البته زیبا و ظریفانه!
خانمی سالها در خدمت شوهر و فرزندانش بود و خودش را کاملا فراموش کرده بود، اطرافیان او را الهه ایثار میدانستند اما عاقلترها نگران او بودند.
سالهای بعد که توان و نشاط جوانی از او فاصله گرفت بسیار متوقع شد؛ از همسرش و فرزندانش توقعاتی داشت که اجابت آنها از عهده خانواده اش خارج بود... میدانید چرا؟ چون او یک عمر ایثار کرده بود.
آیا میشود این عطا را جبران کرد؟

۲۲ آذر ۱۳۸۸