۳ شهریور ۱۳۸۸

شروع رزیدنتی

بعد از یه مدت طولانی، سلام!
از آخرین مطلبی که نوشتم تا الان کللللللی کار کردم!;)
1-عروس شدم!
2-ماه عسل رفتیم (البته چون وقت نداشتیم ، شد هفته عسل!)
3- دوره رزیدنتی شروع شد ؛ همزمان با روز پزشک... تجربه منحصر به فردیه... مریض دیدن رو دوست دارم ولی اینکه بخوام تنها تصمیم بگیرم هنوز برام سخته... البته سیستم بیمارستان آموزشی هم جوری نیست که تنهایی مجبور به تصمیم گیری بشم و تا زمانی که لازم باشه ساپورت علمی میشیم.... بعد از مدتی کار نکردن توی بیمارستان ، امروز بعد از 5 ساعت سر پا ایستادن توی اورژانس ، احساس میکردم استخوانهای کف پام داره میشکنه... کلی مطالب دوره اینترنی داره واسم مرور میشه...
الان تو یه کافی نتم ؛ نزدیک پانسیون محل زندگیمونه... فعلا دسترسی به اینترنتم محدوده ؛ اگه دیر به دیر مینویسم به این علته...
سعی میکنم ماجراهای جالب یا حتی غم انگیز رو بنویسم و همچنین تجربیاتمو به عنوان کسی که بدون گذروندن دوره طرح ، رزیدنت شده... امیدوارم این نوشته ها به درد کسی بخوره...

۳ نظر:

فهيمه گفت...

به به ! مباركه آزاده خانوم گل ، همه چي مباركه ، هم عروسي ، هم ماه عسل و هم شروع دوره جديد. ايشاا.. اين اتفاق هاي خيلي خوبي كه اين روزا برات افتاده شروع يه دوره خيلي خيلي خوب و سرشار از موفقيت برات باشه

ناشناس گفت...

vay azadeh khanoom, yavash yavash khabaraye khoob ro bede ma adat nadarim be in hame ye dafe... hamasho behet tabrik migam va omidvaram dar hameye vojoh e zendegi movafagh o pirooz bashi

abji koochike گفت...

lotfan bakhshe majarahasho bishtar konin;)