۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸

مهم است یا نه؟

بنده خدایی میگفت: خیلی مهم نیست کسی نوشته ها را بخواند یا نه ؛ مهم این است که حرفی برای گفتن باشد ، نه گوشی برای شنیدن.
موافق نیستم!
چون:
همه ما وقتی که می نویسیم ، رو به مخاطب مینویسیم ،آگاهانه یا نا آگاهانه ، خواسته یا ناخواسته فعلهای جملاتمان رو به مخاطب است ، ولو مخاطب نامرئی ، ولو مخاطب خیالی. سیستم آمارگیری اش را نگاه میکنیم ؛ پس حتما مهم است! نمیتوانم خود را به وارستگی بزنم! رو راست باشیم ؛ مگر چه اشکالی دارد بقیه بدانند برایمان مهم هستند؟ مطمئنا چیزی از جلال و جبروت خود ساخته مان کم نمیشود و نتیجه ای به جز صفا و صمیمیت نخواهد داشت.
وقتی بدانیم نوشته هایمان را کسی میخواند یکسری مسائل را رعایت میکنیم ... هرچند کاملا عقیده دارم که وبلاگ ، شخصی است و محلی برای بیان آنچه در ذهنم و قلب نویسنده اش می گذرد ؛ ولی در نظر بگیرید خانه خودتان را – که امن ترین و راحت ترین جای دنیاست – وقتی خودتان تنها هستید یا زمانیکه یکی از اعضای خانواده یا دوست بسیار صمیمی یا همسرتان حضور دارد... از حضورشان لذت میبرید ولی مطمئنا وقتی آنها هستند حداقل ظرف غذایتان را نشسته روی میز آشپزخانه نمیگذارید ( البته بسته به جایگاه آن فرد رعایت مسائل خاصی را میکنید)... آزادی فردی تان چندان محدود نشده و خود خواسته یک چیزهایی را رعایت میکنید... چرا؟ حتما لذتی دارد دیگر!
وقتی بدانم چند نفر و از چه دسته آدمهایی نوشته هایمان را می خوانند سعی میکنیم ضمن اینکه همچنان هرآنچه دلمان میخواهد و در ذهنمان میگذرد و به نوعی مشغولیت آن روزها و شبهایمان است را بگوییم ؛ ولی گاهی در بیان مطالب و یا نوع نوشتن به فراخورنوع مخاطب که قابل احترام است و دوست دارد جان کلام را دریابد تغییراتی ایجاد میکنیم ... نمیشود فقط " گفت " و دیگر هیچ! گاهی مهم است چگونه بگوییم و لازمه آن وجود و شناخت کلی مخاطب است.

(می خواهم کمی از بحث اصلی خارج شوم ؛ یک مطلب دیگر را هم لازم میدانم ذکر کنم ؛ چون در باور "اغلب" ما از کودکی چیزهایی خلاف این کاشته اند( این "اغلب " که میگویم ، منظورم اکثر افرادی است که در جامعه آماری پیرامون خود با آنها برخورد دارم)

در جایی به نقل از آدام اسمیت از طرفداران نظام اقتصاد آزاد در کتابش تحت عنوان نظریه اقتصاد اخلاقی خواندم : هرگز ندیده ام کسانی که برای نفع عموم به تجارت روی آورده اند ، چندان کار نیکی انجام داده باشند!
نمیتوان گفت : من مینویسم چون باید گفت ، مینویسم برای دل خودم ؛ برای اینکه حرف حق گفته باشم ، و مهم نیست کسی بشنود یا نه!
میدانید... کسی (به جز معصومین ) صرفا در راه رضای خدا کاری نمیکند... باور کنید ... خیلی از اوقات دانسته یا ندانسته عبادت میکنیم برای رسیدن به هدفی ، مثل لحظاتی تفکر و سکوت ، وصل شدن به قدرتی که همواره منارمان باشد و آرامش بگیریم و از حمایتش برخوردار باشیم ، از ما راضی باشد که ....
خواهشا بیایید رو راست باشیم!
وقتی کار خیری انجام میدهیم در ظاهر اینطور است که میخواهیم کمک کنیم که دیگران شاد شوند ، ولی در واقع برای خودمان کار کرده ایم چون "حتما" از شادی دیگران احساس خوبی در دل ما ایجاد میشود و از احساسی که بعد از بخشیدن نسبت به خودمان داریم لذت می بریم که البته در نهایت این خودخواهی ما باعث نوع دوستی هم شده و نفعی دو جانبه به همراه داشته... که این نه تنها از نظر من اشکالی ندارد بلکه کاملا هم قابل قبول است.
این بار وقتی کاری انجام میدهید ؛ رک و راست ، بی رودربایستی ؛ به دور از ژست ها و نقاب ها ، به آن هدف اصلی ِ اصلی ِ اصلی فکر کنید...
باز هم از همان نویسنده قبلی: او معتقد بود که صفاتی مثل سود پرستی ، شهرت طلبی ، قدرت طلبی الزاما رذائل اخلاقی نیستند بلکه در یک مکانیسم رقابتی و آزاد ، اینها فضائل اخلاقی می توانند باشند.اگر ساختار رقابت و اقتصاد آزاد حاکم باشد منافع فردی با منافع جمعی ناسازگار نمیباشد.

شاد و پیروز باشید.
***************************************************************
دوستی جوابی خطاب به این پست نوشته اند که میتوانید از اینجا ببینید... و این هم عین پاسخ من:
1- اولا بسيار ممنون که اين تبادل نظر رو به زيبايي ادامه ميديد؛
2- مثالي که فرموديد در مورد گاليله بود که خدماتش به بشر جاي تقدير دارد ؛ آن چيزي که مد نظر من است زندگي در جهتي است که کسي که حرف صحيحي را ميگويد از راه صحيحش بگويد ... در اينکه او حرف درستي ميگفته جاي شکي نيست و حتي "اصرارش" بر اثبات آنچه که صحيح ميدانست بسيار بسيار جاي تقدير دارد و شايد در آن زمان نوع بيان بهتري نمي يافت ؛ ولي اين مثال را هم ببينيد : اگر هرکس بخواهد بدون توجه به مخاطب ، حرف حق را هرطوري که خود صلاح ميداند بگويد ، نتيجه ميشود کاري که آقاي احمدي نژاد دز اجلاس دوربان انجام دادند: در حق بودن حرفشان شکي نيست ولي در نوع بيانش بسيار جاي بحث است. در وبلاگ دوستي اين بحث را انجام داديم که متن نوشته ايشان را ميتوانيد از اينجا ملاحظه بفرمایید. دو سه پست بعدي نويسنده هم به نوعي در ادامه اين مطلب و مرتبط با آن است.
3-(انتظار ندارم" کسي با من موافقت کند (ولي اين به اين معنا نيست که "دوست نداشته باشم" کسي موافقم باشد
4-اين بحث علت نگاه کردن به سيستم آمار هم از طرف شما يک مدعاست؛ براي اثباتش که آيا بقيه هم به همين دليل که فرموديد اين کار را ميکنند نياز به يک مطالعه آماري ديگردارد.
5- در ( عدم توجه به اين جمله ما رو به سمت عوام گرايي مي بره. ما دهن بين مي شيم. ما طوري فکر مي کنيم که شنونده دوست داشته باشه و اين مرگ آزاد انديشيه) از فني استفاده کرديد که چند سطر قبلتر از اون به عنوان سلاح به گوشه رينگ بردن حريف براي بذيرش ادعا نام برده بودبد .... ضمن اينکه اصلا قصد نداشتم در نوشته ام از "مرگ آزاد انديشي " دفاع کنم و نميدونم از کدوم قسمت نوشته اين مفهوم به ذهنتون منتقل شد و اينکه آيا بقيه کساني هم که اين نوشته رو بخوننند همين مفهوم رو برداشت ميکنند يا نه نميدونم.
6-ظاهرا چندين مورد نگفته هم باقي مونده ... اميدارم بعد از بهبود دستتون براي تايب؛ اگه مطلب ناگفته مهمي هست گفته بشه.

هیچ نظری موجود نیست: