۲۶ بهمن ۱۳۸۸

تصویر ذهنی

در زمان جنگهای داخلی کره در دهه 1950 ، کره ای های چینی با موفقیت توانستند شمار قابل ملاحظه ای از سربازان آمریکایی را به مرام کمونیسم معتقد سازند.
آنها این کار را با تهدید و شکنجه و یا حتی قول پاداش انجام ندادند. تنها کاری که آنها کردند این بود که تصویر ذهنی سربازان را تغییر دادند...
آنچه چینی ها متوجه شدند این بود که رفتار ما حاصل مستقیم کسی است که فکر میکنیم هستیم.تصویر ذهنی که از خود داریم.
ما پیوسته به خود تلقین میکنیم که همان کسی هستیم که فکر میکنیم هستیم ؛ اما سیستمی که از آن برای تغییر رفتارمان استفاده میکنیم تصویر ذهنی خود ماست.
چینی ها توانستند روی تصویر ذهنی سربازان آمریکایی تاثیر بگذارند.
در جریان بازپرسی ، زندانیان متقاعد شدند که یکی دو جمله خفیف ضد آمریکایی یا جمله موافق کمونیستها به زبان آورند ( برای مثال: ایالات متحده کامل و صد در صد و بی عیب نیست) یا (در کشور کمونیستی بیکاری و جنایت کمتر است).
پس از آنکه این عبارات خفیف و ملایم بر زبان جاری شدند، از زندانیان سوال شد که توضیح دهند منظورشان از اینکه آمریکا کامل نیست ، چیست...
پس از آنکه سرباز نظراتش را میگفت از او میخواستند پایین صفحه اسمش را بنویسد و آن را امضا کند.
بعدا از زندانی میخواستند که در حضور سایر زندانیان نوشتهء خود را بخواند.
بعد از آن، چینی ها در صدای رادیوی ضد آمریکایی خو نام این سرباز اسیر و نوشتهء او را میخواندند. تمام اردوگاه های اسرای جنگی این صدا را میشنیدند.
ناگهان زندانی به این نتیجه میرسید که انگار با دشمن همکاری کرده و رفتاری از خود بروز داده که به سود دشمن تمام شده است.
وقتی سایر زندانیان از او میپرسیدند که چرا این کار را کرده است نمیتوانست مدعی شود که زیر شکنجه مجبور به این کار شده است؛ به هر صورت اینها حرفهایی بود که او زده بود و زیرش را هم امضا کرده بود!
پس زندانی سعی میکرد رفتارش را توجیه کند تا با احساس هویت درون خود سازگارتر شود ؛ بنابراین میگفت که حرفهایش عین حقیقت بوده اند...
در این لحظه تصویر ذهنی او تغییر میکرد...
حال او معتقد شده بود که موافق کمونیستهاست و سایر زندانیان هم به این دلیل که رفتارشان با او تغییر میکرد بر این احساس هویت جدید او مهر تایید میزدند... بنابر این همینطور که میبینیم چرخه تکمیل میشد.
طولی نمیکشید که این سرباز تحت تاثیر تصویر ذهنی جدید خود با چینی ها همکاری بیشتری میکرد... بنابراین تصویر ذهنی جدید او آنقدر تقویت میشد که او حتی درست بودن یا نبودن آنرا زیر سوال نمیبرد!


بخشی از کتاب " زندگیتان را در هفت روز تغییر دهید " ، نوشتهء " پل مک کنا ".

هیچ نظری موجود نیست: