کشیکهای فاجعه ، 32 ساعت از 48 ساعت رو توی بیمارستان گذروندن و تکرار همین شرایط برای 48 ساعت بعدی؛ امید به زندگی م داره به زیر صفر میرسه... از زور خستگی بغضم گرفته.... و صدای اذان که از نمازخونه بیمارستان به گوش میرسه به ترکیدن بغضم کمک میکنه....
آزاده جون دیگه تو این حرفا رو بزنی بقیه چی بگن؟ شما که ماشاا... هزار ماشا... نمونه پشتکار ی! روزهای سختی می گذره و نتیجه زحمتات شیرینی داره که تلخی ها رو از یادت می بره. صورت ماهت رو می بوسم آزاده جون. مواظب خودت باش
۱ نظر:
آزاده جون دیگه تو این حرفا رو بزنی بقیه چی بگن؟ شما که ماشاا... هزار ماشا... نمونه پشتکار ی! روزهای سختی می گذره و نتیجه زحمتات شیرینی داره که تلخی ها رو از یادت می بره. صورت ماهت رو می بوسم آزاده جون. مواظب خودت باش
ارسال یک نظر