۱۱ فروردین ۱۳۸۸

همینجوری!

روز...شب
خوب...بد



این روزها خوبم...
یعنی چون مثل همیشه ام فکر میکنم که خوبم... شاید هم چون تا حالا فکر نکردم که خوبم یا نه، و الان که باز همونطوریم ، فکر میکنم که خوبم و همه خوبند واوضاع خوبه و چه خوب که همه خوبیم وبه هر حال خدا رو شکر!
ولی این شبها یه جوریم! یعنی مثل همیشه نیستم... اسمش میشه چی؟ بد بودن؟! ... یا خلاف همیشه بودن؟
یه حس دل تنگی بدجوری میاد سراغ دلم ...
اثرات فصلها بر خصوصیات اخلاقی ثابت شده است (تغییرات فصلی خلق)
تغییرات شبانه روزی خلق رو هم میشه با سطح کورتیزول خون توجیه کرد...
ولی این حد تغییر رو هیچوقت در خودم تجربه نکرده بودم!
با اینکه از سکون خوشم نمیاد ، ولی تغییر به این حس نا ماًنوس هم اصلا خوشایند نیست... اصلا...!
ولی امیدوارم به یه تغییر دیگه؛ شاید این بار در خلاف جهت قبلی ...

هیچ نظری موجود نیست: