۱۵ اسفند ۱۳۸۷

کیمیاگر

کیمیاگر

با فراغت از درس و امتحان، فرصتی فراهم شده که کارهای مورد علاقه و بعضاً به تعویق انداخته ام رو از سر بگیرم.
این روزها مشغول خوندن کتاب معروف ولی نه چندان جدیدی بودم: کیمیاگر؛ نوشته پائولو کویلو.
متن بسیار روان، خوش فکری و ساده نویسی در عین شیوایی ، در این کتاب بارها جلب توجه میکنه.
بخشهایی از این رمان زیبا رو تقدیم میکنم :


*....به جای بالش، از کتابی استفاده کرد که خواندنش را تمام کرده بود؛ پیش از خواب به خودش یادآوری کرد که باید خواندن کتابهای ضخیم تری را آغاز کند: که هم خواندنشان بیشتر طول میکشید ؛ هم به هنگام شب، بالشهای راحت تری بودند!

*تنها به خاطر از دست دادن چیزی میترسیم ، که داریم! اما هنگامی که بفهمیم سرگذشت ما و سرگذشت جهان، هر دو توسط یک دست نوشته شده اند ، هراسمان را از دست میدهیم.

*هرکس شیوه آموختن خودش را دارد. شیوه او، شیوه من نیست و شیوه من شیوه او نیست!
اما هردو در جست و جوی افسانه شخصی خودمان هستیم؛ پس: به او احترام میگذارم...


*من یک دختر صحرا هستم ، و به این مغرورم. میخواهم مرد من نیز آزادانه همچون بادی حرکت کند که تپه ها را به جنبش در می آورد. اگر من بخشی از افسانه شخصی تو باشم ، روزی برمیگردی...
تپه ها با باد دگرگون میشوند، اما صحرا همیشه همچنان میماند؛ عشق ما هم چنین است.
جوان گفت: برمیگردم؛ همانگونه که پدرت به سوی مادرت بازگشت.
دید که چشمهای دختر سرشار از اشک اند.
-" میگریی؟ "
- " دختر صحرا هستم" ..... چهره اش را پنهان کرد : " اما فراتر از هرچیز، یک زن هستم"
از آن روز به بعد صحرا مهمتر شد... از آن روز به بعد صحرا یک چیز خواهد شد:
انتظار بازگشت او...


* شترت را بفروش و اسبی بخر ؛ شترها خیانتکارند! : هزاران گام برمیدارند و هیچ نشانی از خستگی نشان نمیدهند ، اما ناگهان از پای می افتند و میمیرند...... اسبها به تدریج خسته میشوند و همواره میتوانی بدانی چه اندازه قادری از آنها انتظار داشته باشی و چه زمانی خواهند مرد!

* تحقق بخشیدن به افسانه شخصی، یگانه وظیفه آدمیان است ؛ همه چیز تنها یک چیز است. و هنگامی که آرزوی چیزی را در سر داری، سراسر کیهان همدست میشوند تا بتوانی این آرزو را تحقق بخشی.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

نوشته هات فوق العاده بودن عزيزم مثل خودتو راستي اين پاراگراف اخر مثل كتاب راز بودو هميشه پائولو رو دوست دارم به من ارامش ميدهو وبلاگه جديد هم مبارك ازاده جونم