میگویند انسان همیشه به صددرصد چیزی که میخواهد نمیرسد. همیشه معمولا هشتاد درصد چیزی که میخواهیم نصیبمان میشود. برای نمونه همسری که شریک زندگیمان میشود فقط هشتاد درصد مشخصات همسر ایدهآل ما را دارد و خیلی ساده آن بیست درصد بقیه را در وجود خود ندارد. فرزند ما هشتاد درصد چیزی است که دوست داریم باشد. شغلی که داریم هشتاد درصد نیازهای ما را رفع و رجوع میکند. دانشی که آموختهایم هشتاد درصد به دردمان میخورد و به همین ترتیب وقتی خوب به اطرافمان نگاه میکنیم میبینیم فقط هشتاد درصد توقع و انتظار ما از زندگی برآورده شده است.
البته هشتاد درصد عدد کمی نیست! همین رقم برای خیلیها یک آرزوی دستنیافتنی جلوه میکند. اما متاسفانه انسانها همیشه دنبال چیزهایی هستند که ندارند و حتی خیلیها ندانسته به خاطر بیست درصدی که ندارند و حسرتش را میخورند حاضرند تمام سهم بزرگتر یعنی کل هشتاد درصد را قربانی کنند و بعد تا آخر عمر با آن بیست درصدی که سهم زیادی هم نیست بسازند.
همین الان قلم و کاغذی بردارید و در مورد یک بخش از زندگی خود مثلا زندگی زناشویی یا شغلی یا تحصیلی خود داشتنی و نداشتنیهایتان را یادداشت کنید. اگر صادقانه این فهرست را تهیه کنید در کمال حیرت متوجه خواهید شد که هشتاد درصد ایدهآل ذهنی خود را دارید.
حال بیایید و به هر کدام از این داشتنیها وزن دهید. یعنی برای هر کدام درجه اهمیت و ارزشمندی مشخص کنید. باز هم از نتیجه حیرتزده خواهید شد چرا که متوجه میشوید سنگینی و اهمیت آن بیست درصدی که ندارید و همیشه حسرتش را میخورید باز هم در مجموع و در قیاس با آنچه دارید به زحمت به یک چهارم داشتنیهایتان میرسد.
سوالی که خیلیها از خود میپرسند این است که آیا هرگز امکان رسیدن به صددرصد توقعها و خواستهها وجود ندارد و همیشه باید در حسرت بیست درصد ناکامی باقی ماند؟ به زبان سادهتر آیا همیشه باید به کمتر از آنچه میخواهیم راضی باشیم؟
پاسخ این سوال به زبان خیلی ساده در سقف صددرصدی است که برای خود تعیین میکنیم.
اگر سقف آرزوهای خود را فقط بیستوپنج درصد بیشتر کنیم و سقف توقعات و انتظارات خود از زندگی بالاتر بگیریم، آنگاه تلاش بیشتری خواهیم کرد و به طور خودبهخود سهم بیشتری از آن بیست درصد گمشده حالت قبل نصیبمان میشود.
یک محاسبه خیلی ساده ریاضی میگوید که هشتاد درصد عدد 125 میشود صد و این یعنی اگر میخواهیم به صد برسیم کافی است سقف آرزوهای خود را فقط به اندازه بیستوپنج درصد اضافی بالاتر ببریم و به همان نسبت نیز تلاش بیشتری به خرج دهیم.
اگر سقف آرزوهای ما رسیدن به مدرک لیسانس است باید حتما برای فوقلیسانس خیز برداریم.
اگر گمان میکنیم حقوق یک میلیون تومان در ماه برایمان کفایت میکند باید برای بیشتر از یک میلیونودویستوپنجاه تومان زحمت بکشیم.
درست است که همیشه دنیا همه آنچه را که میخواهیم صددرصد به ما نمیدهد اما همین دنیا مانع از بالا رفتن سقف آرزوها و تلاش بیشتر ما نمیشود.
به جای اینکه قید بیست درصد ضروریات زندگی را بزنیم و به هشتاد درصد نیازهای خود قانع شویم میتوانیم با کمی تلاش اضافی صددرصد نیازهای ضروریمان را برطرف کنیم. و مرز نداشتههای خود را به غیرضروریها عقب برانیم.
لینک مطلب اصلی
البته هشتاد درصد عدد کمی نیست! همین رقم برای خیلیها یک آرزوی دستنیافتنی جلوه میکند. اما متاسفانه انسانها همیشه دنبال چیزهایی هستند که ندارند و حتی خیلیها ندانسته به خاطر بیست درصدی که ندارند و حسرتش را میخورند حاضرند تمام سهم بزرگتر یعنی کل هشتاد درصد را قربانی کنند و بعد تا آخر عمر با آن بیست درصدی که سهم زیادی هم نیست بسازند.
همین الان قلم و کاغذی بردارید و در مورد یک بخش از زندگی خود مثلا زندگی زناشویی یا شغلی یا تحصیلی خود داشتنی و نداشتنیهایتان را یادداشت کنید. اگر صادقانه این فهرست را تهیه کنید در کمال حیرت متوجه خواهید شد که هشتاد درصد ایدهآل ذهنی خود را دارید.
حال بیایید و به هر کدام از این داشتنیها وزن دهید. یعنی برای هر کدام درجه اهمیت و ارزشمندی مشخص کنید. باز هم از نتیجه حیرتزده خواهید شد چرا که متوجه میشوید سنگینی و اهمیت آن بیست درصدی که ندارید و همیشه حسرتش را میخورید باز هم در مجموع و در قیاس با آنچه دارید به زحمت به یک چهارم داشتنیهایتان میرسد.
سوالی که خیلیها از خود میپرسند این است که آیا هرگز امکان رسیدن به صددرصد توقعها و خواستهها وجود ندارد و همیشه باید در حسرت بیست درصد ناکامی باقی ماند؟ به زبان سادهتر آیا همیشه باید به کمتر از آنچه میخواهیم راضی باشیم؟
پاسخ این سوال به زبان خیلی ساده در سقف صددرصدی است که برای خود تعیین میکنیم.
اگر سقف آرزوهای خود را فقط بیستوپنج درصد بیشتر کنیم و سقف توقعات و انتظارات خود از زندگی بالاتر بگیریم، آنگاه تلاش بیشتری خواهیم کرد و به طور خودبهخود سهم بیشتری از آن بیست درصد گمشده حالت قبل نصیبمان میشود.
یک محاسبه خیلی ساده ریاضی میگوید که هشتاد درصد عدد 125 میشود صد و این یعنی اگر میخواهیم به صد برسیم کافی است سقف آرزوهای خود را فقط به اندازه بیستوپنج درصد اضافی بالاتر ببریم و به همان نسبت نیز تلاش بیشتری به خرج دهیم.
اگر سقف آرزوهای ما رسیدن به مدرک لیسانس است باید حتما برای فوقلیسانس خیز برداریم.
اگر گمان میکنیم حقوق یک میلیون تومان در ماه برایمان کفایت میکند باید برای بیشتر از یک میلیونودویستوپنجاه تومان زحمت بکشیم.
درست است که همیشه دنیا همه آنچه را که میخواهیم صددرصد به ما نمیدهد اما همین دنیا مانع از بالا رفتن سقف آرزوها و تلاش بیشتر ما نمیشود.
به جای اینکه قید بیست درصد ضروریات زندگی را بزنیم و به هشتاد درصد نیازهای خود قانع شویم میتوانیم با کمی تلاش اضافی صددرصد نیازهای ضروریمان را برطرف کنیم. و مرز نداشتههای خود را به غیرضروریها عقب برانیم.
لینک مطلب اصلی
۱ نظر:
جالب بود! خیلی و واقعا حقیقت داره. من این روزا انگار احتیاج دارم هر روز از این نوشته های امیدبخش بخونم:(
ارسال یک نظر